از شمارهی سپتامبر و اکتبر 2017 مجلهی Harvard Business Review
(در این مقاله برای فردِ محوری از اصطلاح انگلیسی Linchpin استفاده شده است که منظور کسی است که حضور او برای سازمان حیاتی و مؤثر است.)
دو کارگر حفظ و نگهداری فضای سبز را در نظر بگیرید. یکی توسط شرکتی استخدام شده است که ارائه دهندهی خدمات نگهداری فضاهای سبز است؛ دیگری در شعبهی مرکزی سازمانی چندملیتی کار میکند و حفاظت از فضاهای سبز آنجا را برعهده دارد. هر دو وظایف یکسانی را انجام میدهند، اما یکی در هستهی مرکزی سازمانش است و دیگر کارمندی حاشیهای است.
تحقیقات جدید مقیاس جدید «پست هستهای در مقابل پست حاشیهای» را معرفی میکند. این مقیاس ابزاری است که به افراد کمک میکند مشخص کنند که آیا در کاری که انجام میدهند فردی محوری (linchpin) حساب میشوند یا خیر؛ یعنی، در هستهی سازمان خود فعالیت میکنند و وظایف آنها حساس، غیرقابل جایگزین، فراگیر و بلاواسطه است. این مقیاس همچنین امکان بررسی میزان تعامل، اشتیاق از انجام شغل، و خسته شدن از انجام آن را براساس جایگاهی که کارمند بر روی آن به دست میآورد فراهم میکند.
کارکنان به صورت حسی میدانند که بهتر است مستقیماً در جریان تولید و یا عرضهی خدمات سازمان خود نقش داشته باشند تا اینکه تنها نقش حمایتی را برعهده داشته باشند؛ حال این تحقیقات سعی میکند تا دقیقتر به تعریف و اندازهگیری مزایای نزدیک بودن به هستهی اصلی سازمان میکند.
این تحقیقات همچنین نشان میدهد که کارکنانی که پستهای حاشیهای دارند معمولاً از نظر روانی حساسترند و مدیران میبایست با درک این موضوع سعی به افزودن میزان رضایت و خرسندی این کارکنان در انجام مشاغل کنند.
ABOUT THE RESEARCH “Being an Organizational ‘Lynchpin’: Development and Validation of the Core-Versus-Peripheral Position Scale,” by Lixin Jiang, Thomas. Tripp, and Tahira M. Probst (Journal of Occupational and Organizational Psychology, 2017)
The Benefit of Being a "LINCHPIN". Harvard Business Review, 95(5), 26
|